از یک دیدگاه می توان علم بازاریابی را مانند یک رود در نظر گرفت که در پهن دشتی بیفتد، چند شاخه شده و هر شاخه به سرزمین و پهنه ای رو می نهد. و بنا به شرایط آن خاک، رنگ و بوی متفاوتی به خود می گیرد.
پهنه اول بازاریابی
یکی از پهنه های بسیار چهر آشنا و البته نه چندان خوش چهره این اقلیم، بازاریابی سوداگرانه (Transactional Marketing) یا همان بازاریابی معادله محور است. در این رویکرد، هدف اصلی مدیر بازاریابی فروش است. اما نه فروشی که رابطه مستمر با خریداران خود را در نظر داشته باشد، بلکه برعکس تمایل اصلی در این دیدگاه، ایجاد پیوندهای سست و کوتاه مدت با مشتریان است. یعنی اینکه مطلوب تر است که تعداد مشتریان را بیشتر کرده ولی تعداد دفعات رابطه و معامله با ایشان محدود شود. در بازاریابی سوداگرانه، سود همه از دیدگاه فروشندگان متعلق به خودشان است و خریدار شهروند درجه دوم این سرزمین است. یعنی آنکه صاحب حقی نیست. بازی یک طرفه نیست اما یک سویه است و برنده بودن تنها برای طرف فروشنده تعریف شده است.